وقتی بیماری قلبی داری و...[p2 و آخر]
#استری_کیدز #هان #هیونجین #فلیکس #لینو #مینهو #چانگبین #بنگچان #جونگین #سونگمین #سناریو #فیکشن
سونگمین:*انگشتشو جلوی بینیت گرفت* نفس نمیکشه!*نگاهی به اعضا کرد* باید تنفس مصنوعی بهش بدیم
همه در حالی که ترس و دلهره وجودشون رو فرا گرفته بود به همدیگه نگاه میکردن.
لینو:*خودشو عقب کشید و سرشو به دو طرف حرکت داد* نه نه من نمیتونم اینکارو کنم
جونگین: م...منم اینکارو نمی...کنم
چان: پسرا شوخیتون گرفته؟
هان: هیونگ کار خودته
چان*متعجب نگاهی به هان کرد* نه نه فکرشم نکن که...
هیونجین: من انجامش میدم
همه شوکه بهش خیره شدن.
هیونجین: چیه خب؟ نمیتونم بزارم بمیره
چانگبین: باشه هرطور خودت راحتی
همگی عقب تر رفتن. هیونجین نفس عمیقی کشید و سعی کرد استرسشو کنترل کنه. صورتشو نزدیک آورد و تا خواست که تماسی با لبات بر قرار کنه... دکتر: لطفا همگی برین اونطرف
همه پسرا بلند شدن و ازت دور شدن
دکتر: ما حواسمون به خانوم کیم هست آقایون نگران نباشین
پرستارا روی برانکارد گذاشتنت و به بردنت...
پسرا تشکری کردن و به پشت صحنه رفتن.
سونگمین:خداروشکر بخیر گذشت
لینو:*مشتی به شونه هیونجین زد* تو هم منتظر فرصت بودیا
هیونجین: یاااا من فقط میخواستم کمکش کنم
فلیکس: آره جون خودت
و اینگونه بود که عشق هیونجین نسبت به تو آشکار شد😔😂
پ.ن: نه به اولش که اونقدر احساسی بود نه به آخرش که اینجوری تمومش کردم😭😂
سونگمین:*انگشتشو جلوی بینیت گرفت* نفس نمیکشه!*نگاهی به اعضا کرد* باید تنفس مصنوعی بهش بدیم
همه در حالی که ترس و دلهره وجودشون رو فرا گرفته بود به همدیگه نگاه میکردن.
لینو:*خودشو عقب کشید و سرشو به دو طرف حرکت داد* نه نه من نمیتونم اینکارو کنم
جونگین: م...منم اینکارو نمی...کنم
چان: پسرا شوخیتون گرفته؟
هان: هیونگ کار خودته
چان*متعجب نگاهی به هان کرد* نه نه فکرشم نکن که...
هیونجین: من انجامش میدم
همه شوکه بهش خیره شدن.
هیونجین: چیه خب؟ نمیتونم بزارم بمیره
چانگبین: باشه هرطور خودت راحتی
همگی عقب تر رفتن. هیونجین نفس عمیقی کشید و سعی کرد استرسشو کنترل کنه. صورتشو نزدیک آورد و تا خواست که تماسی با لبات بر قرار کنه... دکتر: لطفا همگی برین اونطرف
همه پسرا بلند شدن و ازت دور شدن
دکتر: ما حواسمون به خانوم کیم هست آقایون نگران نباشین
پرستارا روی برانکارد گذاشتنت و به بردنت...
پسرا تشکری کردن و به پشت صحنه رفتن.
سونگمین:خداروشکر بخیر گذشت
لینو:*مشتی به شونه هیونجین زد* تو هم منتظر فرصت بودیا
هیونجین: یاااا من فقط میخواستم کمکش کنم
فلیکس: آره جون خودت
و اینگونه بود که عشق هیونجین نسبت به تو آشکار شد😔😂
پ.ن: نه به اولش که اونقدر احساسی بود نه به آخرش که اینجوری تمومش کردم😭😂
۲۷.۲k
۲۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.